دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۶

درگيريهاي يك ذهن مشوش

واي خدايا بازم صبح شد امروز چند شنبه است كي جمعه ميشه باز من تا هر وقت دلم خواست بخوابم 5 دقيقه ديگه بخوابم نه دير ميشه حوصله ترافيك رو ندارم دير برسم ماشينو كجا پارك كنم اي واي امروز روز زوجه بايد يه دور شمسي قمري هم بزنم تا از دست پليس فرار كنم پاشم دير شد اه چقدر ترافيكه ساعت چنده 7 خب بزار راديو رو روشن كنم اخبار ورزشي داره بازم دارند پرسپوليس رو محروم ميكنند چرا مدير عاملش استعفا داده نه دوباره آشتي كرد چرا تيم تكواندو اينقدر داره گند ميزنه ملوان چرا ميخواد از ليگ كناره گيري كنه بايد بشينم حساب كنم چطوري پرسپوليس ممكنه قهرمان شه خروجي رو رد نكنم حواسم باشه اين دور و بر پليس نباشه آخه اينروزها پليسها شدند لولو لاريجاني رو بگو با اون جمله نغزش مردم ما با لولوي شوراي امنيت رو به قبله نمي شوند و خبرگزاريهاي بدبخت رو بگو با ترجمه هاشون اه اين ماشينه چرا راه نميره الان ميمونم پشت چراغ اين چرا وايساده وسط خيابون باز اينجا چرا تابلو توقف ممنوع سبز شد به جز دارندگان رسيد خودپرداز، خب من كه خودپردازي نمي بينم پس فعلا پارك مجاني آزاده. اه اين قفل فرمون چرا بسته نميشه الان تاخير ميخورم قانون جديد هم كه اومده تاخير ها از مرخصي كم ميشه چرا باز تو اين شركت همه چيز ريخته بهم اي واي آقاي ...رفت خانم ... اومد سرجاش عجب مصيبتي جاها چرا عوض شده سياست جديده !چي؟ بايد بريم جلسه من حوصله اين جلسه هاي بيخود رو ندارم اه اين آبدارچيه چرا چايي نمياره اين ماه بهش ماهونه نميدم اخه اينم شد محيط كار وسط روز معلوم نيست صداي درل داره از كجا مياد چرا شبكه ريخته بهم اي خدا بازم بايد برنامه رو تغيير بدم اين چه وضعيه اينا نميتونن تصميم بگيرند چي ميخوان اينجا چرا داره ارور ميده حتما مال اون تغييره نميشه اينكار رو بكنم بايد روش رو عوض كنم يعني چي ميخواين يه هفته ديگه ببرين برنامه رو نصب كنين مگه خم رنگرزيه من بايد تستش كنم
خانم .. بيخود گفته من ساعت كاريم تا 2:30 نميتونم تا 11 شب وايسم اينجا ناراحتن استعفا ميدم بايد حال اين ايران اير رو بگيرم پس خانم تو اونجا چكاره‌اي كه نميتوني جواب يه تلفن بدي من دارم ميرم خونه ديگه مغزم نميكشه يه زنگ بزنم ببينم الف الان مياد خونه برم دنبالش واي بازم ترافيك خدايا رواني شدم از اين تهران .اين چرا وسط اتوبان داره دنده عقب مياد پررو رو نگاه كن داره چپ چپ هم نگاه ميكنه باز اين استقلال داره الكي الكي ميبره زودتر برسم خونه بقيه اش رو از تلويزيون ببينم بازم در اين پاركينگ بازه الحمدالله اين ساختمون نگهبان كه نداره . دايي داره مياد تو زمين اين فردوسي پور هم كه دست از سر اين دايي بدبخت بر نميداره عجب خوش قدمه تا اومد سايپا دو تا گل زد يادم باشه فينال بسكتبال رو هم ببينم شام چي درست كنم سوپ درست كنم اين نون سوپها داره بيات ميشه بايد يه چيزه ديگه هم درست كنم چون فردا بايد ناهار ببريم الان الف مياد اي واي چايي يادم رفت اي خدا اين صبا باطري ببره حال اين عربها گرفته شد خوب شد كيف كردم چقدر اين خونه نامرتبه ولي حوصله ندارم چرا ورزش نميكنم چرا درس نميخونم اصلا ميدوني از خودم تنبل تر آدم نديدم اه چرا بليط پيدا نشد دلم واسه تبريز و تبريزيها تنگ شده تازه ميخواستم يه خواستگاريم برم مرده شوره اين مملكت رو ببرند هميشه براي يه سفره يه روزه هم بايد از يك ماهه قبل برنامه ريزي كني واي چقدر گلوم درد ميكنه از بس اين شركته لعنتي امروز سرد بود سرما خوردم من ميرم بخوابم دارم ميميرم از خواب و امان از اين خواب كه توش يا دارم دنبال يه چيزي ميگردم و هر چي ميگردم پيداش نميكنم يا تو مطب دكتر دارند بهم آمپول ميزنند واي دردم گرفت

۸ نظر:

آقاي الف گفت...

روزمرگي و درگيري در مسايل پيش پا افتاده روزانه كه شايد هيچ ارزش افزوده اي هم درزندگي ما ندارند دامن گير عموم آدمهاست. طوري هم مثل تار عنكبوت درش گير كرديم كه به سختي تصور رهايي ازش ممكنه. همونطور كه تو پست قبلي هم گفتم بعضي وقتها به سرمون ميزنه ول كنيم بريم يه جاي بي هياهو و به دغدغه. تو رو خدا كسي هم در مورد مديريت فشار و برنامه ريزي كارها و زمانبندي امور روزمره و سازماندهي ذهن و از اين دست چيزها حرفي نزنه. باور كنيد خيلي از ماها فقط به يه كم آرامش احتياج داريم. چيزي كه تقريباً اين روزها حكم كيميا رو داره

ناشناس گفت...

یه روز یه بنده خدایی میگفت که خیلی شاکی میشم از کسایی که میگند این کار درسته "ولییییی"... میگفت که وقتی این "ولی" رو میشنوم انگار با پتک محکم میکوبند تو سرم. میگفت که وقتی یه چیزی درسته دیگه هیچ "اما" و "ولی" گفتنی جایز نیست.
مطمئن نیستم فقط احتمال میدم که شما دوستای گلم هم به این نتیجه رسیدید که رفتن و زندگی کردن در یک جای آروم و زندگی کردن تو طبیعت و با طبیعت بهترین راه رسیدن به آرامشه فقط یک "ولیییییییییی"ه بزرگ توی ذهنتون هست که باعث میشه این کار رو نکنید.

خاتونك گفت...

شین جان می بینم که داری قاط میزنی!! یه کمی به خودت استراحت بده دوستم
اما عجب فوتبالی بود سایپا و استقلال

ناشناس گفت...

az shoma tanbal tar,bande:D
moteasefane mahale kar in masael reayat nemishe
man hamishe khodam migam dar chahar choobe taein shode kar mikonam
che az nazare zamani che az nazare noe kari

ناشناس گفت...

mer30
ba didane commentetoon kheili khoshhal shodam:X

Natalie گفت...

عجب روزی داشتی شین عزیز. گرچه شاید شبیه روز من یا اون یا خیلی ها بوده باشه! گاهی وقتا همه چی قاطی می‌شه یکم استراحت کن ;)

ناشناس گفت...

وای وای وای امان از این روزهای قر و قاطی و پر از تشویش. برای همه همچین روزهائی پیش میاد.

ناشناس گفت...

وای چقدر شلوغ پلوغی دوستم