پنجشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۵

پائولو كوئيلو و ترافيك

ديروز صبح طبق معمول هر روز داشتيم تو ترافيك اتوبان همت حركت ميكرديم معمولا همت از شرق به غرب از خروجي حقاني به بعد تا سر مدرس خلوته ولي ديروز در كمال تعجب ديديم ترافيك همچنان ادامه داره اول فكر كردم تصادفي چيزي شده اما جلوتر كه اومديم ديديم چند تا ماشين كه رو همشون هم پوستر هاي بزرگ پائولو كوئيلو چسبونده بودند پشت هم دارند كنار اتوبان حركت ميكنند مردم هم همه محو تماشا بنابراي ترافيك شده بود دليل كارشون رو نفهميدم مگه پائولو كوئيلو دوباره اومده ايران؟ شما ها خبري ندارين؟

شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۵

انواع تفكر

تو اين سرزمين از دير باز چند نوع تفكر رايج بوده كه از بين همه اونها شايد تفكر دايي جان ناپلئوني يا همون تفكر توهم توطئه كاملاً آشناست. مثلاً اينكه ما دست دستي فوتبال اين مملكت رو سر لج و لجبازي يا باندبازي بندازيم تو هچل بعد دست بگيريم كه ايها الناس بياييد كه دارند عيله فوتبال ما توطئه ميكنند. نوع ديگري از تفكرات رايج در اين سرزمين تفكر بوشوكيه (بوشوك همون سگ لوك خوش شانسه). تو اين تفكر هر بلايي كه سرمون بياد نشانه لطف و علاقه وافر فاعل اون بلاست. مثلاً فيفا فوتبال ما رو تعليق بكنه و ما فكر كنيم كه اون سازمان مستقل و موثر بين المللي با تصميم به موقع خودش قبل از مسابقات دوحه صرفاً داره تلاش مي كنه استقلال فدراسيون فوتبال رو در كشور ما تامين بكنه و لا غير(اون هم بي هيچ دليل و بهانه اي از طرف ما). نوع ديگه اي از تفكر هم هست كه من بهش مي گم تفكرات شبه كافكايي. در اين تفكر هر اتفاقي كه مي افته ناگزيره و هيچ راهي براي فرار از تقدير بدمون وجود نداره و ما بايد منتظر باشيم تا عمرمون در سايه همين سرنوشت سياه به سر بياد تا مگر در اون اتوپياي موعود حوري، قلمان و از اين حرفا و غيره. البته مجموعه تفكرات ديگه اي هم هست كه توضيحش بمونه براي بعد. حالا اگه شما غير از اين موارد به شيوه ديگري فكر مي كنيد اشكال از شماست و به شدت دچار خطا هستيد و بايد در نحوه زندگي و تفكرتون تجديد نظر كنيد

سه‌شنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۵

دلتنگي

وقتي اينقدر فاصله ميافته بين پستهاي اينجا دچار يه حس دلتنگي ميشم احساس بيخبري بهم دست بده يه حس بد كه نميدونم اسمش رو چي بذارم. دور و بريام هميشه از اينكه من تاريخ تولد همه يادم هست و اصرار دارم روز تولد همه بهشون زنگ بزنم تعجب ميكنند ولي من فكر ميكنم رابطه بين انسانها چيزي نيست كه حاصل يه شب و دو شب باشه بنا براين حيفه وقتي يه رابطه رو ميشه با يه كار كوچيك كه تو يه روز عزيز براي طرف مقابلت انجام ميدي حفظ كرد اينكار رو نكني. اين روزها سرم بدجوري به خاطر كار شلوغه آقاي الف هم كه بد تر از من بنابراين اين پست رو به منزله همون كار كوچيك ببينين كه نميخوام رابطمو با اين دنياي مجازي و دوستاي ناديده مجازي از دست بدم ببخشيد اگه حرف و سخن با ارزشي توش نيست

پنجشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۵

سفرنامه اصفهان -2

ببخشید که فاصله بخش 1,2 اصفهان زیاد شد واقعیت اینه که اینروزها خیلی درگیر کارهام و موقعهایی هم که فرصت میکنم سر بزنم خیلی کوتاهه و اپ لود تصاویر هم خیلی طول میکشه از این حرفها بگذریم بریم سر اصل مطلب
بعد از مسجد شیخ لطف الله نوبت عالی قاپو بود من تراس این عمارت رو خیلی دوست دارم چون منظره میدان نقش جهان از روی این تراس خیلی دیدنیه تصاویری که داخل اتاقها و راهروها روی دیوارها ترسیم شده بوده اکثرا از بین رفته اما خیلی جالبه که با توجه به عکسهایی که قبلا از این نقاشیها گرفته شده دارن تصاویر رو به شکل بسیار جالبی بازسازی میکنند اما یه چیزی که به شدت روی در و دیوارها خودنمایی میکنه یادگاریهای مختلفیه که مردم نوشتند نمیدونم بعضی از ما چه فکری میکنیم



بعد از بازدید از عالی قاپو رفتیم درشکه سواری که خیلی خوش گذشت جاتون خالی از میدان نقش جهان که بیرون اومدیم رفتیم که کاخ چهلستون رو که خیلی هم به میدان نقش جهان نزدیکه ببینیم کاخ چهلستون یکی از زیباترین بناهاییه که من دیدم با اون باغ بسیار زیبای جلوش نمیدونم اگه یه همچین جایی زندگی کنی اصلا پیر میشی؟کار بازسازی تصاویر با شکوه بسیار بیشتری روی دیوارهای داخل ساختمان هم انجام شده و چون اندازه تصاویر بسیار بزرگه خب کار, خودش رو بیشتر نشان میده مثلا یکی از تصاویر مربوط به جنگ چالدرانه. داخل ساختمان تبدیل به موزه شده از در که وارد میشید هزار جان به ده زبون زنده و مرده دنیا نوشتند که با فلاش عکس نگیرید ولی کو گوش شنوا آدمهای به ظاهر روشنفکر با ظاهرای آنچنانی, دنبال کوچکترین فرصت میگردند که وایسند جلوی یکی از دیوارها و عکس بیندازند اگه آقای الف نبود با یکیشون یه دعوای حسابی میکردم


متاسفانه فرصت نشد بریم بقیه جاهای اصفهان که فکر میکنم تعدادشون هم زیاده ببینیم اگه خدا بخواد سفر بعدی

چهارشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۵

سالهای باهم

یادته با هم همکار بودیم 5 سال پیش, یه روزی مثل امروز 24 آبان, اما اونسال جمعه بود با چند تا از همکارهای دیگه قرار گذاشتیم بریم بیرون و این اولین قرار ما بود یادش بخیر رفتیم پارک طالقانی یه دور زدیم بعد هم رفتیم زرچ دوست داشتنی غذا خوردیم چقدر زود 5 سال گذشت .و عجب پاییزی شد اونسال دقت کردی همه روزهایی که برای من و تو روزهای خاصیه تو نیمه دوم ساله البته شاید بهتر باشه همه غیر از یکیش تو پاییزه فصلی که من خیلی دوستش دارم .به خاطر همه روزهای تلخ و شیرینی که با هم داشتیم ممنون .به خاطر تکیه گاه بودنت ممنون و به خاطر همه چیزهایی که از با هم بودنمون یادم دادی .

یکشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۵

فساد

چند روزيه كه دارم بخش حوادث يه روزنامه معروف صبح رو مي خونم. راستش ديگه همش نگران خودم و عزيزانم هستم. اونقدر آدم كشي و دزدي و جنايت و تجاوز به حقوق آدمها تو جامعه شايع شده كه باور كردني نيست. بدتر از همه اينكه اكثراً اين خلاف ها سازمان يافته و گروهي انجام مي شن. تازه اينها آمارهايي هستند كه منتشر مي شن. همه اقشار جامعه هم هدف اين بزهكاري ها هستند. هيچ كس هم پيگير نيست. كسي هم به دليل اين جرايم فكر نمي كنه وبه عواقبش هم همينطور. راستش بعضي وقت ها خودم رو ميذارم جاي قرباني ها. خيلي اسفناكه

دوشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۵

صدام به اعدام محكوم شد

چه اتفاق فرخنده اي پس چرا هيچ كس چيزي نميگه چرا هيچ جشني به پا نميشه گرچه اين كمترين مجازاتي بود كه ميشد براش در نظر گرفت. دلم مي خواست با زجر كشته بشه با زجري كه هشت سال طول بكشه، با انواع گازهاي شيميايي مسموم بشه تا بفهمه چه بر سر اين مردم آورد من قسي القلب نيستم اما از عذاب كشيدن اين آدم لذت ميبرم.
ديروز بايد جشن ملي برگزار ميشد اما هيچ خبري نبود يعني خبرش مهمتر از دستيابي به چرخه كامل سوخت هسته اي نبود آهاي وبلاگيها از شما چرا خبري نيست !!!!

یکشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۵

وبلاگ اصيل ايراني

جالبه يه چند وقتيه ملت با جستجوي كلماتي مثل معماري و اسامي جاهاي تاريخي خيلي به اين وبلاگ سر ميزنند و اين منو خيلي خوشحال ميكنه. گرچه نوشتن سفرنامه و يا توضيح در مورد بناهاي تاريحي البته در حد بضاعت ما باعث ميشه تعداد كسايي كه برامون نظر ميذارند كمتر شه چون بهر حال اينجور پستها بيشتر جنبه اطلاع رساني داره و خب منم وقتي ميام ميبينم تعداد نظرات 0 يا حداكثر 1 است كلي غصه ميخورم ولي اشكال نداره ترجيح مدم بجاي خورد كردن اعصاب خودم و نوشتن از اوضاع بلبشوي (ديكتش درسته؟)اين روزها كه همه هم ازش خبر دارن از كشورم بگم و از گذشته پر افتخارش كه يادمون نره كي بوديم و حالا چي شديم ، چي شديم كه تو مملكتي كه همه دم از غيرت و مردونگي ميزنند مثل آب خوردن آبروي مردم رو بر باد ميديم.
راستي يادم رفت بگم
پرسپوليس زلزله همينه همينه

پنجشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۵

ميم مثل مادر

دو روز پيش من و خانم شين به همراه آقاي ر و يكي از دوستان خانم شين كه قبلاً با همسرش تو كانادا و فعلاً تو جده عربستان زندگي مي كنن و براي تعطيلات اومده ايران رفتيم سينما فرهنگ و فيلم ميم مثل مادر رو ديديم. البته بگم كه آقاي ميم و همسرش خانم الف هم قرار بود بيان كه البته تو ترافيك شريعتي گير افتادن و با سه ربع ساعت تاخير رسيدند و لذا ما نتونستيم با هم فيلم رو ببينيم (يكي طلب آقاي ميم). اما در مورد فيلم. يكي ازاون فيلم هايي كه حتماً تو سينما اشك بيننده رو در مياره. اگه بر اساس اسم فيلم فكر كردين كه فيلم محورش مادره بايد بگم گرچه خطا نكردين اما خيلي هم برداشتتون درست نبوده. ماجراي فيلم در اصل مرور مختصر، مفيد، هوشمندانه و بسيار اثر گذار قريب 10 سال زندگي يك خانواده است كه در اون پدر يك ديپلمات و مادر يك موزيسينه (ويولونيسته) . اما مادر يك مجروح شيميايي با گاز خردله و وقتي باردار مي شه متوجه مي شه كه بچه اش دچار نارسايي تنفسي و معلوليته. پدر مي خواد بچه رو از بين ببرن اما مادر تصميم مي گيره اين بچه رو به دنيا بياره و بزرگش كنه. بچه به دنيا مياد و مرده خانواده (حسين ياري) مادر رو (گلشيفته فراهاني) طلاق مي ده. اما مادره پاي همين بچه معلول كه خيلي هم باهوش، دوست داشتني و مهربونه مي ايسته و بزرگش مي كنه و ازش يك ويولونيست خوب مي سازه (بگذريم كه تو اين جامعه درندشت چه زجرها و مصيبت هايي كه نمي كشه)و..... اما بشنويد از سينما. من تو زندگيم هيچ سالن سينماي مملو از جمعيتي رو اينقدر ساكت نديده بودم. تقريباً آخر فيلم همه حاضرين تو سالن با چشم هاي پف كرده از سالن خارج مي شن. پشت سر و كنار ما چند نفر خانم و آقا اونقدر گريه كردند كه ما بيشتر درگير صداي هق هق و فين فين اونها بوديم تا ديالوگهاي تو فيلم. حتي مثل اينكه آقاي ر هم كه به ندرت گريه مي كنه چند قطره اي آبغوره گرفته بوده. خلاصه فيلم جالبيه. اگه تصميم دارين براي ديدن يه فيلم بريد به سينما حتماً اين فيلم رو بهتون توصيه مي كنيم. راستي به نقل از خانم شين ظاهراً تهيه كننده اين فيلم همون تهيه كننده فيلم مارمولكه. كارگردان فيلم هم رسول ملاقلي پوره