شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۸

خانه نشینی

یک هفته ای من و رادبد دو تایی رفته بودیم تبریز غیر از یکی دو روز اول که ترجیح میداد فقط تو بغل من با بقیه بازی کنه در مجموع خیلی
خوب بود و اصلا اذیتم نکرد
با اینکه تمام وقتم تو خونه با رادبد میگذره و کمتر وقت سرخاروندن پیدا میکنم اما گاهی وقتها که حرف برنامه نویسی و کامپیوتر میشه خیلی از عقب موندن از علم روزدنیا میترسم
چیزی که تو ده سال گذشته سعی کردم پیش نیاد برای همین هم گاهی عصبی و سردرگم میشم من هیچ وقت آدم خونه نشینی نبودم
تمام عمرم چه دوره تحصیل تو مدرسه و دانشگاه و حتی همه تابستونها و حتی وقتی که کار و دانشگاه باهم بود باز هم من فعالیتهای فوق برنامه داشتم
و حالا گاهی اوقات از صبح تا شب نمیدونم اسمون ابریه و یا صاف همه اینهایی که گفتم به معنی گله کردن از خونه نشینی نبود چون خودم با کمال میل این انتخاب رو کردم
قصدم یه نهیب به خودمه که از خونه نشستنم بهتر استفاده کنم خونه نشستن اگه صد تا عیب داشته باشه یه حسن بزرگ داره و اون هم اینکه از استرس کار
و رانندگی و سیاست و هزار تا چیزه دیگه به دوری و اوقاتت رو با موجود شگفت انگیزی میگذرونی که تمام مدت در حال کشف چیزهای جدیده و اونقدر از این کشفیات غرق لذته که ناخودآگاه تو رو هم هیجانزده میکنه
راستی تا یادم نرفته بگم پسرک دیروز لبه تختش رو گرفت و ایستاد و یه چند قدمی هم دور تخت قدم زد