شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۵

شاه حسين گويان

خب جاي همه خالي ما اين چند روز تعطيلي رفتيم تبريز يه بار ديگه هم عاشورا رفته بوديم ولي اوندفعه فرصت نشده بود بريم بيرون و عزاداريه تبريزيها رو ببينيم ايندفعه اما حسابي ديديم جالبه دسته عزاداري هر محله اسمش اينطوريه شاه حسين گويان + اسم محله البته جاهايي كه من ديدم . دست اكثر آدمهايي كه توي دسته هاي عزاداري بودندهم چوب ديدم پرسيدم فلسفه چوبها چيه گفتند اينها قبلا قمه دستشون ميگرفتند از موقعيكه قمه ممنوع شده چوب به دست ميگيرند نذري يا به قول آذري ها احسان هم، كه تا دلتون بخواد از سانديس و اهري و بال قيماق(سرشير و عسل)تا انواع و اقسام غذاها خلاصه كه آذريها خوب عزاداري ميكنند خوب

۲ نظر:

آقاي الف گفت...

اولاً از تعداد زياد كامنت ها طي چند روز اخير معلومه كه دوستان همگي مثل ما عزادار و البته مسافر بودن. دوماً مراسم عزاداري ايام محرم همه جا از جمله تبريز ديگه اون معنويت و خلوص سالهاي قبل رو نداره و عمدتاً شكل نمايشي به خودش گرفته. يادمه سالها پيش گرچه قمه زني و شاه حسين گويي خياباني و ملحقات و لوازمش هم بود اما در كنار اون مراسم هايي هم بود كه فارغ از باورها و اعتقادات افراد با شور و حال و معنويت خاصي برگزار مي شد و عموماً مزاحمتي هم براي ديگران ايجاد نمي كرد. هيچ خيابوني بسته نمي شد و كسي هم تا نيمه شب مجبور نبود به خاطر صداي طبل و زنگ دسته جات خياباني شب بيداري بكشه. مرحوم استاد شهريار شعري به تركي آذري دارن كه در مورد روز عاشورا و امام حسينه. يادمه يكبار كه ايشون اين شعر رو از تلويزيون با اون سن و سال، احساس و بيان و لهجه خاص آذري كه داشتن خوندن ما مهمان داشتيم و تقريباً همه حتي اونها كه خيلي معتقد نبودند يا عزاداري به اين شيوه رو قبول نداشتن (از جمله خود من) گريه كردند.

خاتونك گفت...

به به همیشه به مسافرت! اونهم از نوع خوشمزه اش.