یکشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۵

خانم شين، من و عروسك ها

موقعي كه من و خانم شين با هم ازدواج كرديم تعداد عروسك هاي خانم شين چيزي حدود يكي و نصفي كيسه زباله بزرگ معادل يك كوله كوهنوردي 60 ليتري بعلاوه دو تا ساك ورزشي و البته يك فضاي كامل بالاي كمد ديواري حجم داشت. اينها غير از عروسك هاي عزيز دوردونه اي هستند كه در اقصا نقاط خونه اعم از روي مبل و ميز و تلفن و غيره و غيره پراكندن و نوعاً همگي هووهاي من به شمار مي رن. اضافه كنم كه كليه هدايا اعم از دادني و گرفتني حتماً بايد با يك عروسك كه ترجيحاً بزرگ، نرم و تا حد امكان خنگ و خپل باشه همراهي مي شه وگرنه اساساً به حساب نمياد و اگر هم از طرف كسي كه خيلي عزيزه برسه حداكثر با الفاظي نظير بد نيست يا خوبه مورد توصيف قرار مي گيره. چند وقت قبل، از باب اعتراض به شرايط نا برابر توي خونه مجبور شدم چند تايي از عروسك هاي دست آموز خونگي رو به داخل ماشين منتقل كنم غافل از اينكه به اين ترتيب حتي موقع رانندگي هم مجبورم تعداد زيادي هوو مشتمل بر دو تا سگ و يك دايناسور رو تحمل كنم. از اونجا كه من آدم بسيار محكمي هستم و سرم بره زير بار زندگي با عروسك زير يك سقف نمي رم و از سويي به دليل علاقه سيري ناپذير خانم شين به انواع عروسك ها و ابراز علاقه مكرر ايشون به افزودن يك بچه شير به كلكسيون موجود (با اين ستدلال كه ببين همه بچه شير دارن غير از من!)، تصميم گرفتم روز تولدش اين آرزوش رو برآورده كنم و لذا يك عروسك بچه شير گلف باز براش خريدم. از اون روز به اين طرف عطف به جاذبه هاي فراوان اين عروسك، خانم شين تمام وقت با اون مشغوله و حتي از مهموني بردن اون و حرف زدن باهاش و حتي در مواردي قربان صدقه رفتن هم دريغي نداره. حالا شما حساب كنيد اين وسط چقدر من يكي خوش به حالم شده. البته شنيده ها و گفته ها و البته ترافيك تمام وقت مغازه هاي عروسك فروشي دال بر شيوع اين علاقه در جامعه نسوان و البته احتمالاً مشكلات عاطفي مشابه بين آقايونه

۲ نظر:

ناشناس گفت...

تو که اینقدر حسود نبودی؟!؟!؟ آخه دلت میاد به یک سری عروسک زبون بسته ناتوان حسودی کنی؟؟؟

خاتونك گفت...

شین جان بهت نمیاد از عروسک خوشت بیاد اینهمه. منم از اینکه برای ناز پندار عروسک هدیه بیارن کلی ذوق زده می شم