یکشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۵

....



روزي كه تصميم گرفتيم وبلاگ بنويسيم فكر ميكردم خيلي چيزها هرروز وجود داره كه ميشه ازش نوشت ويه كاري كرد كه وبلاگ هميشه به روز باشه ولي حالا ميبينم كه خيلي هم كار راحتي نيست بيشتر وقتها به نظرم مي رسه چيزايي كه به نظر من جالب مي رسه ممكنه از لحاظ بقيه اهميتي نداشته باشه ويا مسخره باشه و اصولا خيلي هم اتفاقات خارق العاده اي نيست كه بشه در موردش چيزي گفت مگه اينكه اينجا رو تبديل كنيم به يك لينكدوني خبري كه همه معمولا از طريق خبرگزاريها در جريانش قرار ميگيرند و كمتر خبر فوق العاده اي هست كه كسي خبر نداشته باشه خلاصه كه من به شدت از ننوشتن هر روزه دچاره عذاب وجدانم ولي خب حرفي هم براي گفتن نيست

۴ نظر:

آقاي الف گفت...

راستش من هم از مدت ها پيش همين احساس رو داشتم. نه اينكه فكر كني در مورد وبلاگ نوشتن؛ نه، اساساً در مورد هرجور نوشتني كه باشه. حتي دفترهاي خودم رو هم خيلي به سختي مي تونم مستمر بنويسم. فكر مي كنم يكي از دلايلش هم اين باشه كه نوشتن خيلي از احساسات و يافته ها كار خيلي سختيه. حالا اگر در اين بين به اين فكر كني كه ساير ممكنه از نوشته تو خوششون بياد يا نه ديگه كار خيلي سخت مي شه. به نظرم بهتره كه موقع نوشتن به خودت و احساس يا برداشتي كه داري و فكر مي كني درسته تمركز كني. به بقيه هم اجازه بده كه نظر خودشون رو داشته باشن و اگه خواستن اونو با ما به اشتراك بذارن. البته از نظر من هر چي كه شما بگين درسته

ناشناس گفت...

سلام،
از اسم وب لاگتون اينجور برداشت ميشه كه از روزهاي باهم بودن بنويسين. شايد اينطوري نوشتن كمي آسونتر به نظر بياد.
بنويسين از باهم بودنتون و ديگران رو هم جمع كنين به اين جمع باهمتون.

ما رو هم از ياد نبريد!!!

خانم شين گفت...

ايده خيلي خوبي بود دوست آقاي الف سعي ميكنم از اين به بعد اينجوري بهش نگاه كنم.آقاي الف مهربون اين تفاهم و توافقت من رو كشته

ناشناس گفت...

shayad dalilesh in bashe ke khodeto sansor mikoni , chand bar shode ke yek mozo ro nanevisi bekhatere azorde nashodan kasi ?! baraye man ke kheili pish omade.