سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۵

ياس فلسفي

اول يه چيزي نوشتم در باب رفع نااميدي بخاطر صحبتي كه يكي از بچه ها امروز تو شركت كرده بود بعد ديدم دوباره شروع كردم به شعار دادن بنابراين پاكش كردم آخه خيلي وقتها خبرهايي ميشنويم يا اتفاقهايي مي افته كه فكر مي كنيم ديگه زندگي بد تر از اين نميشه و آدم به شدت دچار همان احساس معروف ياس فلسفي مي شه يه سري راه حل براي رفعش سراغ دارم اما كسي راهي سراغ داره كه اين حال و احوال كمتر به سراغ آدم بياد اونم توي يه جايي مثل مملكت ما كه الحمدالله شب و روز اخبار خوش از در و ديوارش مياد در باره بيخيالي چيزي نگيد كه از عهده من خارجه من نمي تونم بيخيال مسائل دور و برم بشم آقاي الف هم كه گله و شكايت رو ممنوع اعلام كرده پس چيكار بايد كرد؟

۳ نظر:

ناشناس گفت...

اگه فلسفي باشي بايد بپذيري خواستن اگر كوبنده و مهاجم باشه هر دري رو بروت باز ميكنه. پس بايد واقعاً بخواهي. عملگرا كه باشي بايد واسه گرفتن حقت حركت كني. نه اينكه لزوماً بجنگي اما به هر حال نبايد منفعل باشي. مبارزه در اشكال مختلفش در هر صورت ضرورت داره. غصه خوردن هم فايده اي نداره. كسي به خاطر غمگين و نااميد بودن، حقوقمون رو به ما بر نمي گردونه. ازاين هم كه تو اين جنگل به دنيا اومديم احساست رو كاملاً مي فهمم. اما همدردي من فقط مي تونه كمي تسكينت بده (تازه اگر تسكين پذير باشي يا بخواهي كه كسي براي دلسوزي كنه و مايه تسليت بشه). بايد تلاش كنيم يا تسليم بشيم. بهت نمياد اهل تسليم باشي.

خاتونك گفت...

اول تبریک برای وبلاگتون که به نظر میرسه از اون خوندنی ها باشه.خوشحالم که می نویسید.
این یاس فلسفی به سراغ خیلی از ما میاد به نظر من نباید مایوس شد برای گرفتن حقمون هم باید تلاش کنیم. همونطور که تو پست قبلی گفتی بیشتر ما تا بحال اعتراضی به خورده شدن حقوقمون نکردیم. اینهم به خاطر اینه که یاد نگرفتیم و عده معدودی هم که یاد گرفتن به راحتی سرکوب میشن. یه صفت بدی که ما ایرانی ها داریم اینه که تا مشکل برای خودمون پیش نیاد بی خیال هستیم اما اگر فکر کنیم که مشکلی که برای همسایه من پیش اومده فردا ممکنه برای خودم پیش بیاد به همسایه مون برای از بین بردن منبع مشکل کمک می کنیم.
چقدر حرف زدم. شرمنده

ناشناس گفت...

Your site is on top of my favourites - Great work I like it.
»