چهارشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۵

سالهای باهم

یادته با هم همکار بودیم 5 سال پیش, یه روزی مثل امروز 24 آبان, اما اونسال جمعه بود با چند تا از همکارهای دیگه قرار گذاشتیم بریم بیرون و این اولین قرار ما بود یادش بخیر رفتیم پارک طالقانی یه دور زدیم بعد هم رفتیم زرچ دوست داشتنی غذا خوردیم چقدر زود 5 سال گذشت .و عجب پاییزی شد اونسال دقت کردی همه روزهایی که برای من و تو روزهای خاصیه تو نیمه دوم ساله البته شاید بهتر باشه همه غیر از یکیش تو پاییزه فصلی که من خیلی دوستش دارم .به خاطر همه روزهای تلخ و شیرینی که با هم داشتیم ممنون .به خاطر تکیه گاه بودنت ممنون و به خاطر همه چیزهایی که از با هم بودنمون یادم دادی .

۳ نظر:

آقاي الف گفت...

براي من تمام روزهاي با تو بودن باعث خوشحالي و سعادت بوده و هست و سرآغاز اون خوشن يمن ترين روز. از اينكه 5 سال در كنار هم بوديم خوشحالم و آرزو مي كنم روزها و سالهاي آتي پربارتر و شورانگيزتر باشه. تو براي من الگوي صبر و مهر و الهه عشقي. دوست دارم

...
گويند كه لحظه ايست روييدن عشق
آن لحظه هزار بار تقديم تو باد
...

ناشناس گفت...

خیلی جالب و خوب!

ناشناس گفت...

وقتی آدم فکر میکنه که با یه همچین اتفاق ساده ای معجزات بزرگی اتفاق میافته که به زندگی ها معنی تازه ای میده و اونا رو پربارتر میکنه تازه به این نتیجه میرسه که زندگی خیلی ساده تر و بی آلایش تر از اون چیزیه که معمولا تصورش رو میکنه. من صمیمانه تبریک میگم و مطمئن هستم که سالهای پربارتری پیش روی شما خواهد بود.