سه‌شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۵

سفرنامه - اصفهان1

شب به اصفهان رسيديم بنابراين اولين كاري كه كرديم يه هتل پيدا كرديم كه استراحت كنيم
روز دوم جمعه بود و روز ضربت خوردن حضرت علي گفتيم شايد نشه از جاهاي تاريخي بازديد كرد و بسته باشه بنابراين تصميم گرفتيم بريم مباركه جايي كه من نيمي از درسم رو اونجا خونده بودم شهر مباركه اصفهان كه شايد به خاطر كارخانه فولاد مباركه اسمش به گوشتون خورده باشه در 45 كيلومتري جنوب غربي شهر اصفهان قرار گرفته هيچ اثر تاريخي خاصي نداره و رونقش بخاطر همون كارخانه فولاد و دانشگاه آزادشه كه الان نسبت به اون موقعي كه من درس ميخوندم خيلي بزرگتر شده. اما ديدني ترين جاي اين شهر يه پارك ساحلي به نام سرارود كه در حاشيه رودي بهمين اسم واقع شده البته قابل توجه كه زاينده رود امتداد همين رودخانه است


چون پارك خيلي خلوت بود و هوا هم خنك و عالي ما يه 2،3 ساعتي كنار آب نشستيم وكلي لذت برديم
بعد از ظهر دو باره به اصفهان برگشتيم و شب هم رفتيم پل خواجو و كلي هم قايق سواري كرديم

روز سوم قرار شديم بريم ميدان معروف نقش جهان،يكي از بزرگترين لذتهاي من وقتي اصفهان زندگي ميكردم اين بود كه برم بازار دور ميدون نقش جهان چشمهام رو ببندم و به صداي چكشهاي قلم زنها گوش بدم. يادمه اونموقعها يكي دو باري هم سوال كردم كه آيا امكان آموزش براي خانمها هست كه خب پاسخ منفي بود. ولي اينبار در كمال تعجب كلي خانم تو مغازهاي صنايع دستي ديدم كه مشغول قلم زني بودند و نكته خيلي خوبش اين بود كه تقريبا همشون خيلي جوون بودند و خب خدا رو شكر اين هنر قراره از بين نره. دور ميدان نقش جهان دو تا مسجد هست كه يكي مسجد شاه و ديگري مسجد شيخ لطف الله عكس دومي كه در پايين ميبيند همون تصويري كه آقاي الف تو پست مربوط به معماري دربارش نوشته و عكس سوم هم مسجد شيخ لطف الله



پي نوشت : ببخشيد كه مجبورم دو قسمتيش كنم چون آپلود تصاوير خيلي طول ميكشه

۱ نظر:

خاتونك گفت...

جالب بود شیوا جون. خوبه که قلم زنی رو دیگه به خانمها هم آموزش میدن مطمئناً دیگه این هنر از بین نمیره!!! چون هر کاری دست خانمها بیفته دیگه جاش امنه