یکشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۵

گواهينامه رانندگي

يك دوستي دارم كه خلبانه. ايشون با وجود اينكه اتومبيل شخصي داره و دست فرمونش هم خيلي خوبه ولي به ندرت تو تهران رانندگي مي كنه. منطقش هم اينه كه مي گه رانندگي كردن تو تهران به ضريب هوشي بالاتري حتي به نسبت خلباني احتياج داره. رو همين حساب من هم كه دل خوني از رانندگي دارم سالها بود كه از زير گرفتن گواهينامه و رانندگي در مي رفتم.اما بالاخره دو ماه پيش تحت تاثير ارشادات خانم شين و اصرار اطرافين تصميم گرفتم اين جام آتشين رو سر بكشم. چشمتون روز بد نبينه. آقا برو بيايي. من كه به لحاظ تئوري استاد فرمول يك هستم مغزم هنگ كرده بودم. راستش دو سه بار حتي به سرم زد قيدش رو بزنم حتي يكبار تحت تاثير فشار رواني حاصل از مردودي تو امتحان آيين نامه (پس از كلي كل كل با خانم شين و اظهار گردن كلفتي و فضل فروشي) تصميم گرفتم سر به بيابون بذارم . اما به هر جون كندني بود ديروز موفق شدم. راستش اينهمه روضه خوندم كه آخرش بگم من گواهينامه گرفتم

۵ نظر:

خاتونك گفت...

Mobarake

خانم شين گفت...

چه مباركي خاتونك جون ديگه نميذاره من رانندگي كنم تازه آقا چون تازه كلاس رفته همش از رانندگي من ايراد ميگيره ومي خواد من طبق آيين نامه راننگي كنم و تازه از همه دست اندازهاي خيابوناي تهران هم سر افراز بيرون بيام

ناشناس گفت...

اولا تبریک میگم و امیدوارم شیرینی رو فراموش نکنی. دوما خانم شین لطفا نا راحت نشید چون اکثر اینهای که مهر گواهینامشون هنوز خشک نشده اینجوری هستند و همش ایراد میگیرند ولی وقتی خودشون میشینند پشت فرمون میبینی که با دست اندازها قرارداد دارند و هیچکدومشون رو از قلم نمیندازند. دیگه اینکه موقعی که با هستید اصلا خودت پشت فرمون نشین مثل یک ملکه برو بشین عقب ماشین و اجازه بده اون مثل یک شوفر ببردت این ور و اون ور. تازه اگه خواستی خیلی خشن تر برخورد کنی خودت حتی در ماشین رو هم باز نکن.

آقاي الف گفت...

اين درست نيست كه خودتو معرفي نكني و اينجوري زير آب منو بزني. يكي طلبت تا دستم بهت برسه

ناشناس گفت...

آقا تبريك!!! هميشه بزرگان هدف گلوله توپ قرار مي گيرند. نگران كنايه ها و جوك هاي جديد مربوط به رانندگي آقايون نباش! ما پشت سرتون هستيم. گلوله اي اومد، جاخالي بده

ارادتمند