شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۱

روز مادر


بیش از ده دقیقه است که می کوشم چند جمله ای در مورد مادران بنویسم. در مورد مادرانمان به طور اعم و اخص. حتی در مورد خانم شین در مقام یک مادر یا همسر. در هجوم جملات و اندیشه ها گرفتارم. گاهی لبخند زده ام و گاه اشک امانم را بریده است. صبح با مادرخ شین بریده بریده و تند تند دیده بوسی کرده ام و تبریک گفته ام مبادا که بغض قدیم ام بشکند. اما با مادرم که تلفنی صحبت کرده ام حتی حرف هم نتوانسته ام بزنم. فقط گریسته ام. حتی تبریک درستی هم نگفته ام. به اینجا که برسد من لالم حتی نفس هم نمی توانم بکشم. انگار که اصلاً هرگز آدم نبوده ام. اما در مورد خانم شین. او در مقام یک زن بهترین دوست من و مهربانترین همراه من است. از او به خاطر آنکه مرا پذیرفته و بار سنگین با من بودن را به دوش می کشد سپاسگزارم. از اینکه مادر فرزندمان است خوشحالم. به او می بالم.
می ترسم بیشتر بنویسم. می ترسم نتوانم حق مطلب را بگویم. می ترسم ترس های کودکی ام بر گردند. چند روز پیش جمله ای دیدم که به حس و حالم نزدیک بود. نوشته بود: مادرم بهشت آغوش توست، قصور از من است.
روز مادر بر همه مادران جهان، مبارک

هیچ نظری موجود نیست: