چهارشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۷

نمايشگاه کتاب در مصلای تهران

راستش يه توافق ناگفته و نانوشته بين من و خانم شين هست مبنی بر اينکه در رابطه با هر اتفاقی که تو اين مملکت گل وبلبل می افته هی چه کنم چه کنم نکنيم. اما چه کنم که بعضاً ديگه کاسه صبرم پر می شه و دادم در می ياد و راستش همش می ترسم اين کار من کفر خانم شين رو که خيلی هم پديده نادر اما خطرناکيه در بياره چون من هر وقت خان شين در مواردی از اين دست از کوره در ميره و صداش در مياد نقش کولر گازی رو بازی می کنم و البته می دونم اينکار چه اثری روی اعصاب و روان طرف مقابل داره. بگذريم.
اما داستان اينبار مربوط می شه به برگزاری نمايش سالانه کتاب در محل مصلای تهران. من پيش و بيش از هر چيز به وزير محترم ارشاد به خاطر کشف اين کاربری برای مصلای تهران صميمانه تبريک می گم. يکي بايد به ايشون يادآور بشه که وقتی نمايشگاه معدن و نفت و لوازم آرايش و شکلات و مبلمان و غيره و غيره در محل دائمی نمايشگاه تهران برگزار می شه کمی برگزاری نمايشگاه کتاب تهران در محل مصلای تهران به ويژه در فصل بهار که احتمال بارندگی کم هم نيست سوال برانگيزه. بعلاوه بعضی ها از جمله خود من البته تحت ارشادات خود شيطان پدر سوخته اساساً حاضر نيستيم که پامون رو در محل متبرکی مثل مصلا اونهم برای خريد چند جلد کتاب به قيمت خون ابا و اجادمون بگذاريم. آخه يکی بپرسه مصلای تهران به چه دليل شايسته تر از نمايشگاه بين المللی برای برگزاری نمايشگاه سالانه کتابه. قشر دانشجو و اهل علم و قلم اين مملکت مگه چه کرده که بايد کتاب مورد نيازش رو بايد توی خاک و خل و زير نم نم باران بخره. از اون مهمتر چرا بين اينهمه نمايشگاه فقط نمايشگاه کتاب که مخاطب اصليش قشر تحصيل کرده و عموماً اهل تفکر اين جامعه اند و از خودشون می پرسند که چرا پول اين مملکت بايد صرف ساختن اين مصلا بشه در حاليکه نزديک نيمی از مردم اين مملکت محتاج به نان شبشون هستند، درمصلا برگزار می شه. و خيلی حرفهای ديگه که نه حوصله و نه وقت گفتنش نيست. نمی خوام بگم اين نمايشگاه رو تحريم کنيد و نمی خوام هيچ پيشنهاد ديگه ای به هيج کس بدم. اما ازتون می خوام به اين موضوع فکر کنيد و اگه ممکنه ما رو هم راهنمايي کنيد. به خدا بعضی وقتها فکر می کنم ديوونه شدم يا حداقل زيادی حساس شدم

هیچ نظری موجود نیست: