چهارشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۶

شهريار - شاعر عاشق

راستش ديشب داشتيم با خانم شين در مورد پستي كه درمورد استاد محمد حسين شهريار نوشته بودم صحبت مي كرديم كه ياد يه خاطره ديگه افتادم كه فكر كردم چون ممكنه ديگه تا مدتها فرصتي پيش نياد تا در مورد اين شاعر نامي صحبتي كنيم تصميم گرفتم تا فرصت هست اين خاطره رو هم تعريف كنم تا حداقل تلاشم رو به عنوان يه تبريزي براي اداي دين ام به اين شاعر همشهري انجام داده باشم. اميدوارم شما رو كسل نكنه
مرحوم دكتر محمود پديده تعريف مي كردن كه يكبار يه دانشجوي تهراني توي دانشكده ادبيات دانشگاه تبريز داشتيم كه علاوه بر اينكه شاگرد اول دانشكده بود اشعار بسيار زيبايي هم مي سرود و تقريباً همه اساتيد در مورد قوت طبع شعر اون هم عقيده بودند. ايشون مي گن يكروز كه به همراه تعدادي از اساتيد مي خواستيم به ديدن استاد شهريار بريم به پيشنهاد يكي از اساتيد اين جوان دانشجو رو هم همراه خودمون برديم تا هم ايشون را به استاد شهريار معرفي كنيم و هم استاد اشعار ايشون رو بشنون و احياناً راهنماييش بكنن. خلاصه رفتيم و اين جوان هم اشعارش رو خوند و استاد شهريار هم با دقت تمام گوش كرد. وقتي از ايشون در مورد اشعار اين جوان سوال كرديم، استاد رو به جوان كردند و پرسيدند : ببينم پسر جان، عاشقي؟ جوان دانشجو هم پس از كلي كلنجار رفتن با خودش گفت نه. استاد رو به ايشون مي كنن و مي گن اشعارت به لحاظ ادبي زيبا هستند مثل يك مجسمه ولي روح ندارند و فقط تركيبهاي زيبايي از كلماتند. برو و به جاي اينكه شاعري كني. عاشقي پيشه كن تا عشقت به شعرت جان بده. اونوقت يك شاعر كاملي. مرحوم دكتر پديده مي گفتند من تازه اونجا فهميدم كه تفاوت امثال من با استاد شهريار در چي بوده. تازه من دكتراي ادبيات دارم ولي استاد شهريارتحصيلات آكادميك در اين حوزه ندارن. ايشون مي گفتند استاد شهريار بيش و پيش از اونكه شاعر بزرگي باشند عاشق بزرگي بودند و به همين جهت اشعار برجسته ايشون دلنشين بودندد.در حالي كه خيليها فقط شاعرند و هرگز عاشقي رو ترجمه نمي كنند. اون موقع من بچه سال بودم و عقلم نرسيد بپرسم تعبيرشون از عشق چي بوده. ياد هر دو بزرگوار گرامي.

هیچ نظری موجود نیست: