سه‌شنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۶

اروميه رفتن ما تو يه پاراگراف

طي تعطيلات آخر هفته گذشته به انضمام شنبه و يكشنبه بعد از مدتها به همراه خانم شين وآقاي ر يه سر رفتيم تبريز. از اونجا كه خانم شين هيچوقت اروميه و به ويژه درياچه معروفش رو نديده بود قرار شد از تبريز طي يه سفر ضربتي (اصلاح مي كنم جهادي) يه سري هم به اروميه بزنيم. بعد از شور و مشورت فراوان تصميم گرفتيم از مسير درياچه و با شناورهايي كه ماشينها رو تا ساحل مقابل حمل مي كنن خودمون رو به اروميه برسونيم. چشمتون روز بد نبينه. صبح ساعت 9:30 صبح بود كه رسيديم كنار اسكله و ديديم يه صف به طول چند كيلومتر تشكيل شده. دلمون رو خوش كرديم كه اين صف در اسرع وقت تموم مي شه و نوبت ما مي رسه. البته حدسمون درست نبود و مجبور شديم تا ساعت 2 بعد از ظهر زير تابش تند آفتاب جهان افروز در كنار يكي از شورترين درياچه هاي جهان هواي مملو از نمك تنفس كنيم. تازه اروميه هم كه رسيديم ديديم همه جا تعطيله. دريغ از يه مغازه باز. خلاصه كنم بعد از يه گشت مختصر در شهر و صرف ناهار، از مسير زميني (جاده قديم) برگشتيم تبريز و راستش رو بخواهيد فقط خستگي يه سفر يه روزه برامون باقي موند والبته چند تا جعبه نقل بيد مشك با مغز گردو كه البته اونهم به همت خانم شين و برادرم آقاي ميم تهيه شده بودند.باري به هر جهت اگه يه موقع تصميم گرفتيد يه سري به اروميه بزنيد يه مشورتي با ما بكنيد بد نيست. عكس و فيلم هم داريم كه اميدوارم خانم شين وقت كنه و بگذارشتون تا ببينيد ما چه لذتي از لحظات سفر يه روزه امون برديم. تا بعد

هیچ نظری موجود نیست: