سه‌شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۵

ترشي ليته

دلم گرفته باز از شنيدن دستگيري و جمع كردن امضا و عيد امسال كه بوي عيد نداره حتي ترافيكش هم مثل هر سال نيست اما مثل هر سال خونه تكوني داره . من كه از شنيدن اسم خونه تكوني خسته ميشم البته تمييزي بعدش رو خيلي دوست دارم مخصوصا الان كه خونه خيلي بهم ريخته است اما همون يكي دو روز كه همه چي بهم ريخته است ...
آقاي الف هم كه محل كارش به جاي ديگه اي رفته و هنوز اينترنتشون راه نيافتاده كه حداقل بياد يه كم تنبلي هاي منو تو نوشتن جبران كنه دلم يه استراحت طولاني ميخواد شايد موقع بازنشستگي فرا رسيده باشه كي ميدونه!! راستي در كمال وقاحت هفته اي كه گذشت بدون يك كلمه درس خوندن رفتم كنكور فوق دادم تازه خنده دارش اين بود كه 2 تا رشته شركت كرده بودم و 3 روز رفتم براي كنكور و خنده دار تر اينكه دلم ميخواد زودتر جوابها رو بدن ببينم زبان چند درصد زدم آخه در مورد ساير دروس كه اطلاعاتي نداشتم خيلي پرو هستم ميدونم البته آقاي الف بهش ميگه اعتماد به نفس
راستي ديشب برنامه نود رو ديدين من كه مرده بودم از خنده از دست اين استاد قياسي!

۲ نظر:

خاتونك گفت...

آفرین به این اعتماد به نفس. از خونه تکونی هم نگو که دلم خونه. نود هم ندیدم . یعنی دیگه یادم نمی مونه که دوشنبه ها نود داره!! عنوانت خیلی با مزه بود اینبار اول فکر کردم میخوای آموزش ترشی بدی

ناشناس گفت...

سلام،
1- محل كار مخصوص كاره نه براي نوشتن مطلب تو وبلاگ شخصي تون
2- مي تونين به آقاي الف بگين بجاي وقت كشي تو محل كار، بياد تو خونه تكوني كمك عيالش باشه
3- منم حاضرم بيام كمكتون
4- ارادتمند هرچي آقاي الف و خانوم شينه
5- من