چهارشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۵

غر غر هاي ماه رمضوني

من نميدونم چه اصراري دارم با وجود اين سخت گذشتن روزه بهم بازم روزه بگيرم و هي غر بزنم، بعضي وقتها خودم از دست خودم كلافه ميشم چه برسه به خدا. از قضاي روزگار هم نمي دونم چطوريه كه تو اين روزها كه كلي غر غرو و بي حالم هزار تا كار آوار ميشه رو سرم. بگذريم و الا من دوباره شروع ميكنم به غر زدن امروز يه مطلب جالب رو تو وبلاگ سرزمين آفتاب ديدم كه تا حالا بهش فكر نكرده بودم نميدونم تا حالا دقت كرديد كه آدم تو برخورد با آدمهاي مختلف سنهاي مختلف پيدا ميكنه مثلا تو ارتباط با آقاي الف 18،19 ساله تو ارتباط با دوستاي دانشگاه 20 ساله تو ارتباط با پدر و مادر 17،18 ساله و... و خلاصه اش اينكه انگار هميشه با سن واقعيم يه چند سالي فاصله دارم بهش فكر كنيد به آدم احساس جووني ميده باور كنين
پي نوشت :آلما جان لينك وبلاگ سرزمين آفتاب را با فيلتر شكن گذاشتم ببين ميبيني چون اونم خودش مطلب رو ارجاع داده به جاي ديگه گفتم خيلي پيچ در پيچ نشه

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
میشخ اون مطلب رو توی وبلاگ خودتون بذارید؟ من نمی تونم وبلاگ سرزمین آفتاب رو ببینم آخه فیلتره
مرسی

ناشناس گفت...

خوب نگير

خاتونك گفت...

خوب دوست جون روزه نگیر!میدونستم روزه برای سلامت جسم مضره اینجوری که تو میگی برای سلامت روح هم انگار ضرر داره!
در باره سن و سال هم بگم که من که همیشه هجده ساله ام! بر منکرش لعنت!!!

ناشناس گفت...

سلام
نه باز هم نشد ببینم
خودتونو اذیت نکنید عزیزم
مرسی